جدول جو
جدول جو

معنی سماع خانه - جستجوی لغت در جدول جو

سماع خانه
(سَ نَ / نِ)
خانه ای که مخصوص است به آواز و رقص بخصوص اگر دراویش آنرا ترتیب دهند. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
جایی که گاو و گوسفند را سر ببرند و پوست بکنند، مسلخ، کشتارگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمان خانه
تصویر کمان خانه
سوراخ موجود در میانۀ کمان در کنار محل دست گرفتن که تیر را از آن می گذرانند، خانۀ کمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه خانه
تصویر سیاه خانه
سیاه چادر، خیمۀ صحرانشینان، کنایه از خانۀ شوم و بدیمن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
آماجگاه
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
کنایه از بندیخانه. (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرای ناصری) (شرفنامه). خانه تاریک. خانه ای تاریک که زندانیان را در آن بند نهند:
گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود
گردون کبودجامه شد از ماتم وفا.
خاقانی.
، کنایه از خانه بی میمنت. (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ رشیدی). خانه نامبارک. (شرفنامه) ، خیمۀ صحرانشینان. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا) :
سیاه خانه و عیدان سرخ بر دل من
حریف رضوان بود و حدائق اعناب.
خاقانی.
وقتی ناقه ای گم کردم و به جستجوی آن بر ناقۀ دیگر سوار شده و روان گشتم شب به سیاه خانه ای رسیدم. (از شاهد صادق)
لغت نامه دهخدا
(سِ نَ / نِ)
جایی که سلاح جای دهند. انبار اسلحه. جایی که در آن تیغ و شمشیر و مانند آن و خنجر نگهدارند. (آنندراج). جبه خانه. اسلحه خانه. (ناظم الاطباء) : و اندر سلاح خانه اوچهارصد پاره جوشن بود. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا
(سَلْ لا نَ / نِ)
جایی که گاو و گوسفند را ذبح کنند و پوست آنها را بکنند. کشتارگاه. مسلخ. (فرهنگ فارسی معین).
- امثال:
مثل سگ سلاخ خانه بپای خود بسلاخ خانه رفتن
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ / نِ)
جایی که کمان را در آن گذارند. قربان. (فرهنگ فارسی معین).
، گوشۀ کمان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). مرکضۀ قوس و آن دوخانه باشد. سیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کمان خانه ابرو، ابروی کمان مانند. (فرهنگ فارسی معین). قوس ابرو:
من از این هر دو کمان خانه ابروی تو، چشم
برنگیرم وگرم دیده بدوزند به تیر.
سعدی.
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمان خانه ابروی تو بود.
حافظ.
در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
محراب، کمان خانه ابروی تو سازم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(سَرْ را نَ / نِ)
دکان زین فروشی. (آنندراج) ، بازار زین سازی و زین فروشی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
خانه ای که مال و متاع در آن نهند. (آنندراج). بیت المال و خزانه و انبار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جای نشانه تیر نشانه گاه آماج خانه، نشانه هدف، میدانی که در آن نشانه نهند برای مشق و ورزش تیراندازی، آنجا که شیار کنند زمین شیار شده
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که کمان را در آن گذارند قربان، گوشه کمان. یا کمانچه ابرو. ابرو کمان مانند: (من ازین هر دو کمان خانه ابرو تو چشم بر نگیرم و گرم چشم بدو زند بتیر)، (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمار خانه
تصویر قمار خانه
محلی که در آن قمار کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه خانه
تصویر سیاه خانه
سیاه چادر، زندان محبس، خانه بدیمن منزل بی میمنت
فرهنگ لغت هوشیار
زنخانه زینه گاه محلی که در آن جا سلاحها را گرد آورند زراد خانه اسلحه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
جایی که گاو و گوسفند را ذبح کنند و آنرا پوست کنند مسلخ. کشتارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
آبخانه آبشخور جایی که در آن جا آب برای تشنگان ذخیره کنند و آن جا را متبرک دانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال خانه
تصویر مال خانه
خانه ای که مال و متاع در آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه خانه
تصویر سیاه خانه
((نَ یا نِ))
زندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
((~. نِ))
کشتارگاه
فرهنگ فارسی معین
بسملگاه، قربانگاه، کشتارگاه، مسلخ
فرهنگ واژه مترادف متضاد